گردش عصرگاهی
عزیز مامان سلام
پسر گلم چون مجلس عروسی توی باغ بود،و هوا هم سرد نتونستیم ازت عکس با لباسات بگیریم،تازه شما هم پسر خیلی خوبی بودین اصلا اذیتم نکردین،وبا وجود سر و صدای زیاد ارکستر همش خواب بودین.به همین خاطر بابایی و من تصمیم گرفتیم برا جبران اون روز فرداش ببریمت یه گردش درست و حسابی...
اول عکسی ازت میذارم با لباس هایی که روز عروسی پوشیده بودی اما چون هوا اون روز سرد بود عوض کردیم و لباس گرم پوشیدی
حالا عزیزم می ریم سراغ عکس هایی که فردای عروسی باهم رفتیم کافه هوایی... خیلی هم خوش گذشت...
اولش عزیزم خواب بودی ولی بعدش بیدار شدی و سر حال
عاشق این عکس ستاره های زندگیمم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی