شیرین ترین هدیه زندگی ما

  ...

...

                ...

      ...

      ...

سلام پسر گلم جونم برات بگه از ماجرای سفره ی نذری شما و علت باز کردن این سفره پسر گلی شما سه روزه بودین که متوجه شدیم زردی دارین خوب بردیمتون دکتر و آزمایش،خوشبختانه دوز این بیماری زیاد نبود ولی با این حال شما باید دارو می خوردین تا کلا این مریضی از وجود نازت بره بیرون خلاصه بعد اومدن از دکتر بابا فرهاد با کمک مامان جی شروع کردن به دادن داروهای شما،بعد دادن آخرین دارو که باید با سوزن قرص رو که محلول روغنی داشت،سوراخ می کردن و روی زبون شما می ریختن ،در همون حین یه قطره از دارو ریخت رو صورت شما و مامان جی بردت صورتتو شست و آورد داد به من که شیرت بدم. خدا اون روز رو نیاره،همین که من گرفتمت دستم دیدم شما نفس نمی کشی و رنگت ش...

  ...

باباجی گل خیلی دوست داریم دای دای خوش تیپ شدی ها... بابا جون کنار شما یه آرامشی داره   ...

...

...